آغاز امسال و پایان پارسال ارادهی عمومی بر دیکتاتوری تقویمها پیروز میشود. روزهای تعطیل آخر سال تعطیل نیستند و روزهای غیرتعطیل اول سال تعطیل هستند. مردم به تقویمها نگاه نمیکنند، تقویمها به مردم نگاه میکنند. آبها که از آسیاب افتد، سال نو مبارک که از دهان افتد، پایان نوروز میرسد به همان آغاز روز از نو روزی از نو. خوشی سرخوشی اول سال که از سرمان بپرد گوشهای دراز پینوکیووار خود را در آیینه میبینیم و با خود میگوییم این بود همان سالی که آمدنش را جشن گرفته بودیم؟ درست مثل پدری و مادری که در مورد فرزندش میگوید این بود همان فرزندی که آمدنش را به فال نیک گرفته بودیم؟ از اینجا به بعد دیگر کِشَش نمیدهیم، آخر میترسیم هر شادی را با گفتن آخرش که چی؟ سر ببریم، با یاس فسقلی میشود اما با یاس فلسفی نمیشود روزگار را سر کرد. بیخیال روزی که بفهمیم هیچ تخممرغی در هیچ سبدی نداریم، آن تخممرغهای رنگی را در سفرهی هفتسین میگذاریم که ته دلمان خالی نشود. اما ای کاش کِشَش بدهیم و بفهمیم در گل یا پوچ این دنیا جفت پوچ است. بزرگترین داشتهی تو آن است که بفهمی نداشتنِ از دست ندادنی بهتر از داشتنِ از دست دادنیست. درست همین جا نقطه، سر خط خواهی رفت و حالت سر جا خواهد آمد. خواهی نوشت حال خوب من برج نیست که کسی آن را خراب کند، بستنی طفلی نیست که تلف کردن زمانی آن را آب کند. اَحسَنُ الحالیست که بالای دار و زیر تازیانه دست هیچ حَوِل حالَنایی به او نمیرسد. این طرف و آن طرف سال حال من خوب خوب است پس سال تحویل و تحویل دادن سال میخواهم چه کار؟ علیل نیستم تعطیلی میخواهم چه کار؟ حالا که کارت درست شده، کاردرست و درستکار شدهای، هر کاری از دست تو ساخته است، هر کارت آفرین دارد کارآفرین. چه کسی باور میکند تو این همه داشتن را از باور و شجاعت نداشتن داری؟ بیرون هر چه میخواهد باشد در درونت نوروزیست که تمام نمیشود، لذت تعطیلاتیست که حرام نمیشود، کاریست کارستان، گلستانیست وسط پوچیها و پوکیها.
درباره این سایت