ویروسی آمده است که روبوسی و دست دادن را حرام‌تر کرده است، مرد با مرد، زن با زن، هیچ کس دست نمی‌دهد، هیچ کس دست دیگری را نمی‌گیرد، نه این که دستگیری‌ها هم تمام شده باشد، مردم خون جگر خورده‌اند، بازجوها خون مردم مکیده‌اند و این چنین هر دو با هم محرم خونی شده‌اند، دست‌بندها هم حلقه‌های این محرمیت شده‌اند. مسئولان می‌گویند جای نگرانی نیست، ما قبل از ویروس هم، با مردم دست نمی‌دادیم، ما همه دست به سینه و دست بوس سلطانیم. گه گاه هم اگر حجاب از چهره یکدیگر برمی‌داریم، چون دهانمان نوک شیرهای نفت، محرم رضاعی شده‌ایم. اگر چه زندگی مردم تشریفاتی ندارد اما در عمل زندگی مردم امری تشریفاتی شده است. یعنی آن قدرها هم برای حکومت مهم نیست بر مردمان روی خاک حکومت کند یا بر مردمان زیر خاک؟ یکی بود یکی نبود و تو ای جان مردم! همان یکی بودی که نبود. آن روزها که مردم همه یکی بودند و ظل الله تشریفشان را می‌بردند، پابرهنگان گمان می‌کردند روح خدا از آسمان به زمین آمده است، چه می‌دانستند خدا را قبض روح کرده‌اند و وسط پرچم نشانده‌اند؟ آن روزها همه فرار نکردند عده‌ای ماندند و اعدام شدند، عده‌ای هم ماندند و عشق امام شدند. حکومت منافق می‌خواست نه مجاهد، گروگان می‌خواست نه بازرگان، کسی را می‌خواست که توی سرش هیجان باشد نه آن که توی سینه‌اش جان جان جان، لال ما را می‌خواست نه انتگرال ما را. گل‌ها را از سر لوله‌های تفنگ‌ها چیدند و ایران من به جمهوری دو کلمه‌ای بله گفت. یکی بود یکی نبود و جمهوری همان یکی بود که نبود. ظالم رفت و ما هم چنان مظلوم ماندیم، دلمان خوش بود که صفت حسین را داریم‌. حالا آن قدر داغ کرده‌ایم که دمای زمین هم بالا رفته است، چیزی نمانده است مقاومت ما بسوزد. انتگرال بلد بودیم، یک جریانی راه می‌انداختیم و مثل خازن، خودمان را صبور و آهسته شارژ می‌کردیم، اما او را هم مثل تاریخ معاصر از کتاب‌های درسی حذف کرده‌اند. بیا و زمین را بِکَنیم، شاید جمجمه‌ای پیدا کردیم درد به استخوان رسیده که به جای ظالم به فکر نابودی مظلوم باشد. مظلومانی که تنها حقشان، امضای چک‌های سفید امضاست، احترام به انتخاب بزرگترها، ریش سفیدها، رای به آری، بستن خویش به گاری. می‌گویند رای دادن حق ماست، حقی که همان هم را می‌دهند، نمی‌گیرند. بیا و زمین را  بکنیم، شاید دستی پیدا کردیم که دست خدا نباشد، بر سر ما نباشد، دست موسی و قاتل غیر عمد، ید بیضا نباشد، دیواره‌ی دفاعی در برابر دنیا، نگران بیضه‌های اسلام نباشد. دستی که هم‌چون علی کارگری کند، چاه بکند و هم‌چون عباس برای کودکان آب ببرد. دستی که با درد آشنا و بر آتش باشد، آب باشد و شناگر ماهری نباشد، دستی که توبه‌نامه و امان‌نامه امضا نکند، حسین فاطمی، حسین فاطمه باشد. دستی که توی آب، بسته، پایان باز غواص‌ها باشد. دستی که ید الله فوق ایدیهم اما زیر زمین باشد. آن جا که مهرهای شناسنامه و پیشانی قابل شمارش نمی‌باشد‌. دستی که توی جیب خودش باشد، با پولشویی طهارت نگرفته باشد. دستی که با بخیه‌ها به صلیب کشیده شده باشد، با یک گناه، گناهِ ترسایان بخشیده شده باشد. بیا و زمین را بکنیم، شاید از گورهای خاوران، از نیزارها، از کولبران، از پرواز باختران، از مادران، هنوز دستی بیرون باشد برای دست دادن. دستی پاک و پاکیزه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها