هنوز هم نمی‌دانم چرا افراد را سپیده دم اعدام می‌کنند؟ شاید برای آن که بگویند دیدید از دست فردا، آینده، سپیده دم، تمام دم‌ها، تمام دمتان گرم‌ها هم کاری ساخته نیست. آن قدر درد کشیده‌ایم که لذتمان از زندگی همان کمتر درد کشیدن شده است. بر نسل من خرده مگیرید که این همه زندگی را چِرت و چِرک می‌بیند، آخر گوش‌های او هنگام تولد، زندگی را با شعار مرگ بَر، نوبر کرده‌اند. چه کسی می‌گوید ما بهار ندیده‌ها سیزدهمین روز سیزدهمین ماه سال را به در کرده‌ایم؟ سیزده به در ما همان سیزده آبان بود که مملکت و دولت را با هم به در کردیم. انقلاب دوم هم چهل ساله شده است و چه قدر این عدد چهل با عقول ناقص ما، جناس ناقص دارد. آن قدر در این چهل سال مذاکره نکرده‌ایم که حالا مذاکره با یک ابله عاقلانه‌ترین کار عالم به نظر می‌آید. عده‌ای به طرفداری از ترامپ می‌گویند رییس جمهور امریکا تا توانسته بر سر حاکمان ایران خاک ریخته تا ایشان نتوانند تشخیص دهند که جلوی خاکریز هستند یا پشت خاکریز؟ می‌بینی چه ساده‌لوحانه قانون جاذبه‌ی نیوتن را فراموش کرده‌اند؟ آخر این خاک‌ها که از روی سر آقا بالا سرها بر سر مردم ایران می‌ریزد. در داخل هم یک نفر نیست تا باری از دوش مردم بردارد، پاسخ مردم با دوشکا و رگبارِ گلوله داده می‌شود. خلق الانسان مِن عَلَق و نه از عقل، اینگار شرط بسته‌اند که اگر آدمی زندگی را با خون بسته آغاز کرد ایشان با آزاد شدن خون، تماممش کنند. خونی که در رگ ماست  هدیه و پیشکش می‌شود برای رجزخوانی رضاخان‌های ریش‌دار. دل‌هایی که با دلهره بزرگ شده‌اند چرا باید از این وضعیت قرمز بترسند؟ هنوز هم نمی‌دانم با این همه خون‌های ریخته شده بر زمین، چرا از چا‌ه‌های نفت خوزستان خون بالا نمی‌آید؟ دیگر دست کسی اسکناس‌های دویست تومانی و تصویر آزادسازی خرمشهر را نمی‌بینی. گفتند اما تمام راست را نگفتند، خرمشهر آزاد شد، ریختن خون مردم ماهشهر و خرمشهر آزاد شد.


مشخصات

آخرین جستجو ها