هفدهم آبان هزار و سیصد و هشتاد و پنج در دفترچه‌ی خاطراتم از زهرا امیرابراهیمی گفته‌ام و این که ارتکاب چنان عملی از سوی او محال است. اگر در بیست و دو سالگی آن فیلم را ندیدم به خاطر اعتقادات مذهبی‌ام بوده است نه به خاطر اخلاق و حقوق بشر. آن روزها با گناه کسی که آن فیلم را پخش کرده بود کاری نداشتم تمام تلاشم این بود که بگویم امیرابراهیمی گنه‌کار نیست. نگفته‌ام که انسان حق دارد آزاد باشد، گفته‌ام تکلیف این است که برایش دعا ‌کنم. می‌بینی چنین نگاهی از نگاه روشنفکران ساکت و چه بسا کیفور به وقت انتشار فیلم خصوصی عبدالرضا هلالی جلوتر است اما آدمی از همین احساس جلو بودن و خدا را مال خود دانستن، ضربه می‌خورد. مشکل از روزی آغاز می‌شود که حقوق بشر با اعتقادات منِ دیندار در تعارض باشد، آن‌گاه حرام‌های ذهن من هر نوع بی‌عدالتی را حلال می‌دانند. هر چه قدر هم بشنوم وجدانت قبول می‌کند؟ خواهم گفت دینی که قبول کرده‌ام و قبول کرده‌اید چنین گفته است. هر چه قدر هم بشنوی کجای دین گفته‌اند که فیلم خصوصی را می‌توان منتشر کرد؟ خواهی گفت آن موضوع دگر و جرم دگریست به وقتش به حسابشان خواهیم رسید، علی‌الحساب حکم این رسوایی شلاق است. و البته منِ بیرون قدرت همان بِه که دستم به جایی بند نباشد وگر نه به نام دین دستور به بند کشیدن و کور کردن فروغ دیده‌ی خاوران می‌کنم حتی اگر دیندار دیگری به نام دین، عدالت مرا زیر سوال ببرد و از خیر قائم‌مقامیِ رهبری به نفع مردم بگذرد. و این‌ها همه در حکومتی اتفاق می‌افتد که مردمانش را در عطش رابطه‌ی جنسی تربیت کرده است و جامعه به مثل سگی که استخوان به دندان بگیرد له‌له‌ن، وای وای کنان و واق واق کنان فیلم را دست به دست می‌کند. نام این ویرانی می‌شود افتتاح یک توالت عمومی وسط حریم شخصی. دسته‌جمعی و گله‌ای به حقوق یک انسان و یک تنه فراری دادن یک تن و یک هم‌وطن از وطن و تن خویش، یک نوع تباهی نامتناهی. حالا هم که بعد از سیزده سال دوباره سخن می‌گوییم سرطان مجید بهرامی را کفاره‌ی گناهش می‌دانیم و هیچ نمی‌گوییم با این نگاه دینی، دِینی و دِیمی باید به دنبال گناه تراشی برای کودکان محک و مریم میرزاخانی‌ها نیز باشیم. خودمان را گول نزنیم این دنیا گنگ‌تر از آن است که حق مظلوم را از ظالم بگیرد، به امثال امیرابراهیمی حتی یک ببخشید هم نمی‌گوید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها